تفریحگاه ایرانیان

آدرس آی پی:
سیستم عامل:
نسخه: بیت
اندازه تصویر:

تفریحگاه ایرانیان

برترین سایت تفریحی در ایران همراه با چت روم

صفحه خانگی اضافه به علاقمندی ها نقشه سایت

تبلیغات

درباره ما

به سایت بزرگ تفریحگاه ایرانیان خوش آمدید. در این سایت عضو شوید. اکر در این سایت عضو شوید می توانید هر روز مطالب این سایت را از طریق ایمیل دریافت نمایید. و حتی می توانید مطالب مورد نطر خود را دراین سایت به نمایش بگذارید و... روز خوشی را برای شما آرزومندیم.

تصویر روز


سایر امکانات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 22
بازدید هفته : 23
بازدید ماه : 23
بازدید کل : 13482
تعداد مطالب : 55
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

Google PageRank Checker

تقویم

آرشیو

چت روم تفریحگاه ایرانیان

DigiChat requires a Java Compatible web browser to run.

دیکشنری آنلاین



معرفی سایت به دوستان

نام شما :
ایمیل شما :
نام دوست شما:
ایمیل دوست شما:


Powered by ParsTools

لینک دوستان

دانش عکاسی
تهران خبر
خبر جدید مسکن
آموزش بازیگری
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تفریحگاه ایرانیان و آدرس tafrihgah-iran.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نویسنده

تماس با ما
>
تبلیغات شما در این سایت به صورت رایگان فقط باید عضو شوید
تبلیغات
موضوع: <-PostCategory-> | نویسنده: علی شهبازی

خوبی داشتن یه پسر خواهر اینه که گاهی ممکنه بیاد و دوچرخه شو بذاره تو حیاطتتون و بره

من چی کار کنم خب دوچرخه هی داشت بهم از تو حیاط چشمک میزد

منم رفتم و سوارش شدم و تو حیاط فسقلی مون دور میزدم.

عین یه سریال تمام بچه گیم اومد جلوی چشمم

ده دوازده سال پیش.

همون وقتایی که با یه دوچرخه فکستنی با پسرای کوچه کورس میذاشتیم

گاهی هم لیوان بستنی لیوانی رو میذاشتیم رو چرخ عقب که صدای موتور بده

یا وقتایی که ته اتوبان مسابقه دوچرخه سواری بدون دست میذاشتیم

همیشه هم من جر زنی میکردم

تو همین فکرا بودم که زنجیر چرخ در رفت پیاده شدم و نشستم کنار چرخ

وقتی زنجیر چرخم می افتاد چنان مهندس وار بهش ور میرفتم که هر کی رد میشد خیال میکرد دارم شکافت هسته ای انجام میدم

با هر هنری که از بچه گیم بلد بودم زنجیر چرخ رو جا زدم

تمام دست و صورتم پر از چربی و روغن سیاه شده بود

وقتی توی آینه به خودم نگاه کردم یاد صورت خشمگین مامانم افتادم

درست همون موقعی که با این قیافه وارد خونه میشدم...و مامانم مینداختم تو حموم که خودمو بشورم

وقتی هم از حموم بیرون می اومدم کل حمومو سیاه کرده بودم

و صدای جیغ مامان که از پشت سرم می اومد وقتی داشتم دوباره میرفتم تو کوچه

داشتم زیر شیر با اسکاج دستمو میشستم

متوجه نبودم دارم بلند بلند میخندم

چقدر یاد آوری خاطرات بچه گی شیرینه...........


منبع : http://masoud1369.rozblog.com]]>

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تبلیغات