
نام شما : |
ایمیل شما : |
نام دوست شما: |
ایمیل دوست شما: |
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
تفریحگاه
ایرانیان
و آدرس
tafrihgah-iran.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
من چی کار کنم خب دوچرخه هی داشت بهم از تو حیاط چشمک میزد
منم رفتم و سوارش شدم و تو حیاط فسقلی مون دور میزدم.
عین یه سریال تمام بچه گیم اومد جلوی چشمم
ده دوازده سال پیش.
همون وقتایی که با یه دوچرخه فکستنی با پسرای کوچه کورس میذاشتیم
گاهی هم لیوان بستنی لیوانی رو میذاشتیم رو چرخ عقب که صدای موتور بده
یا وقتایی که ته اتوبان مسابقه دوچرخه سواری بدون دست میذاشتیم
همیشه هم من جر زنی میکردم
تو همین فکرا بودم که زنجیر چرخ در رفت پیاده شدم و نشستم کنار چرخ
وقتی زنجیر چرخم می افتاد چنان مهندس وار بهش ور میرفتم که هر کی رد میشد خیال میکرد دارم شکافت هسته ای انجام میدم
با هر هنری که از بچه گیم بلد بودم زنجیر چرخ رو جا زدم
تمام دست و صورتم پر از چربی و روغن سیاه شده بود
وقتی توی آینه به خودم نگاه کردم یاد صورت خشمگین مامانم افتادم
درست همون موقعی که با این قیافه وارد خونه میشدم...و مامانم مینداختم تو حموم که خودمو بشورم
وقتی هم از حموم بیرون می اومدم کل حمومو سیاه کرده بودم
و صدای جیغ مامان که از پشت سرم می اومد وقتی داشتم دوباره میرفتم تو کوچه
داشتم زیر شیر با اسکاج دستمو میشستم
متوجه نبودم دارم بلند بلند میخندم
چقدر یاد آوری خاطرات بچه گی شیرینه...........
نظرات شما عزیزان: